من مژده 18 سال دارم
نگفته هاي دختري از نسل امروز
درباره وبلاگ


سلام دوست عزيزم، به کنج کلبه ي افکار من خوش اومدي، حضور گرم تک تکتون باعث گرمي بخشيدن به اين دنياي سردي که جريان داره ميشه، پس بازم بيا ديدنم و خوشحالم کن

پيوندها
آبي استقلالی3
آبي استقلالي2
پسرک تنها
سربازان کوروش
silkroad
BENIGNANT HEX
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلشکسته و آدرس mozhi.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 241
بازدید کل : 54483
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 47
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
مژده جووون

آرشيو وبلاگ
خرداد 1390
اسفند 1389


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
شنبه 17 / 12 / 1398برچسب:, :: 10:11 PM :: نويسنده : مژده جووون

در اين دنيا که مردانش ز نامردي عصا از کور ميدزدند من از خوشباوري اينجا محبت جستجو کردم

 
پنج شنبه 26 / 3 / 1390برچسب:کشتن, پروانه, بال, خاطرات, پرواز,, :: 1:59 PM :: نويسنده : مژده جووون
براي کشتن پروانه نيازي به بريدن سرش نيست... تنها بالهايش را بچين... خاطرات پرواز او را خواهند کشت...
 
چه نويسم ازين روزها؟ ازين تن نهيف که سعي براماده ساختن خودبراي دستوپنجه نرم کردن بابازيهاي روزگاردارد؟ چه نويسم؟ ازين افکارپريشان که ميکوشندبراي ارامش وهيچ نميابندجزاسترس؟ روزي به سراغت خواهم امداي غول بي شاخ ودم! و ان روزديرنيست، تنها يک سال مانده تااولين پله ي مهم حياتم، و اولين گام، و من ازروي لاشه ي هولناکت بسوي موفقيت گام خواهم برداشت، من برتو پيروز خواهم شد اي کنکور!
 
جمعه 11 / 3 / 1390برچسب:مرد, دردسر, هيولا, تباه,, :: 12:47 AM :: نويسنده : مژده جووون
مرد يعني: يک جهان بيچارگي، يک بلاي خانگي، سايه ي پردردسر، يک هيولاي دو سر، يک کوير بي گياه، زندگي با او تباه، اسماني بي فروغ، هر چه ميگويد دروغ، شوره زاري بي علف، عمر زن با او تلف...
 
جمعه 11 / 3 / 1390برچسب:سرماي زمستون, بي تو, هق هق, کي,, :: 12:41 AM :: نويسنده : مژده جووون
توي سرماي زمستون اونکه ميمرد بي تو کي بود؟ اونکه مينشست تو کوچه ها غصه ميخورد بي تو کي بود؟ اوني که به ياد چشمات شعر عاشقونه ميگفت بياد تو گريه ميکرد و با هق هق واسه تو ترونه ميگفت بگو کي بود؟...
 
شنبه 10 / 3 / 1390برچسب:زندگي, هدف, هوس,, :: 10:58 PM :: نويسنده : مژده جووون
امروز داشتم به اين فکر ميکردم که زندگي جريان داره، جريان داره و ميگذره، هرچند تلخ، يا شاد، چه فرقي ميکنه، مهم اينه همه ي ما اومديم واسه يه هدف، که اين هدف واسه هرکدوممون متفاوته، زندگي ميگذره اما مهم بعدشه، مهم اخر خطه که به کجا ميرسيم، مهم هدفيه که گم ميکنيم و يادمون ميره واسه چي اومديم ... جدا با اين همه گناه و هوس به کجا ميخوايم برسيم؟؟
 
شنبه 10 / 3 / 1390برچسب:برهنگي, تن, بيماري عصر,, :: 5:22 PM :: نويسنده : مژده جووون
برهنگي... بيماري عصر ماست! به گمان من تن تو بايد مال کسي باشد که روحش را براي تو اراسته است
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 10:29 PM :: نويسنده : مژده جووون
يکي ميدونه دوسش داره، يکي نميدونه دوسش داره! بيچاره اوني که فکر ميکنه دوسش داره!! و بيچاره اوني که فکر ميکرد دوسش داره، بيچاره من...
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 10:24 PM :: نويسنده : مژده جووون
کاش کمي براي عاشقي محبت مياموختيم که هرگز بوته ي انتظار در دلي جاي نگيرد، کاش کمي براي عاشقي وفا مياموختيم که هرگز چشمي نسوزد، کاش کمي براي عاشقي اشک مياموختيم که هرگز چشمهايي در پيچ کوچه نميرد
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 10:21 PM :: نويسنده : مژده جووون
وقتي کبوتري شروع به معاشرت با کلاغها ميکند پرهايش سفيد ميماند ولي قلبش سياه ميشود، دوست داشتن کسي که لايق دوست داشتن نيست اسراف محبت است
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 6:30 PM :: نويسنده : مژده جووون
امروز که داشتم وسايلمو جمع ميکردم واسه رفتن چشمم به البوم عکسام افتاد، عکساي گلچين شده... چقدر عکس از خودم و فائزه بود... چه معصومانه داشتيم همديگرو ميبوسيديم... همبازي دوران کودکي، دخترخاله کجايي؟ تو اغوش غريبه هاي هرزه دل... دلم گرفت... ناي رفتن ندارم اما چاره اي نيست...
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 6:20 PM :: نويسنده : مژده جووون
نگاه ساکت باران به روي صورتم دزدانه ميلغزد ولي باران نميداند که من دريايي از دردم/ به ظاهر گرچه ميخندم ولي اندر سکوتي تلخ ميگريم
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 5:0 PM :: نويسنده : مژده جووون
باز در کلبه ي عشق عکس تو مرا ابري کرد/ عکس تو خنده به لب داشت ولي اشک چشم مرا جاري کرد
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 4:50 PM :: نويسنده : مژده جووون
گفتمش اغاز درد عشق چيست؟ گفت اغازش سراسر بندگيست، گفتمش پايان ان را بگو، گفت همه شرمندگيست، گفتمش درمان دردم را بگو، گفت درماني ندارد بي دواست، يکي گفت تسکينش همه سوز و فناست...
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 4:23 PM :: نويسنده : مژده جووون
هزار بار قسم خوردم که نامش را به زبان نياورم ولي افسوس که قسم هم نام او بود...
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 4:19 PM :: نويسنده : مژده جووون
مثل شقايق زندگي کن: کوتاه اما زيبا، مثل پرستو کوچ کن: فصلي اما هدفمند، مثل پروانه بمير: دردناک اما عاشقانه
 
پنج شنبه 19 / 12 / 1389برچسب:, :: 4:8 PM :: نويسنده : مژده جووون
شبي پرسيدمش از بي قراري/ که غير من کسي را دوست داري؟/ دو چشمش پر ز اشک شد از شرمساري/ ميان اشکهايش گفت اري...
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد